امیدرضا
omidrezaabdolahi.loxblog.com
 
چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 10:36 PM ::  نويسنده : امیدرضا
نظرات (0)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:30 PM ::  نويسنده : امیدرضا

برای ادم نابینا شیشه والماس فرقی نداره,پس اگه کسی قدرتوروندونست فکرنکن توشیشه ای,اون نابیناست

........................................................................................................................

من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو ؛ غرورت را بیشتر از من ، حالا اما …. بگذریم نه چیزی از غرور تو مانده نه از دوست داشتن من ... !!!

........................................................................................................................

پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...
آرزو دارم:خورشید، رهایت نکند
غم، صدایت نکند
ظلمت شام، سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند...

....................................................................................................

ماه من نماز ایات میخوانم وقتی گرفته ای

.....................................................................................................

با ارزشترین چیز در زندگی این نیست که چه چیزهایی داریم بلکه این است که چه کسانی را داریم.

........................................................................................................................

شنیدم شمشیر تن رادونصف میکند مگر شمشیر عشق که دوتن را یکی میکند

........................................................................................................................

کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما میباخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش.؟؟!!

نظرات (2)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:25 PM ::  نويسنده : امیدرضا

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده .

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود.

اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که اومثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می کند.

نظرات (1)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:22 PM ::  نويسنده : امیدرضا

اگر به من بگويی هشتاد بار دور دنيا بچرخ ميگويم :

 

هشتاد بار دور مادرم ميچرخم

چون مادرم دنيای من است

نظرات (1)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:20 PM ::  نويسنده : امیدرضا

می دانید اولین جمله ای که ما دراول دبستان یاد می گیریم چیه؟
.

.
.
.
بابا آب داد بابا نان داد
می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بخوانم و بنویسم
.
.
.
می دانید اولین جمله ای که ژاپنیها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بدوم

و این است که ما همیشه چشممون دنبال دست پدر است کار از ریشه خراب است

 


نظرات (0)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:19 PM ::  نويسنده : امیدرضا

رفاقت معرفت نمیاره . . .این معرفتِ که رفاقت میاره .

نظرات (0)
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:18 PM ::  نويسنده : امیدرضا

ثروت را براي زندگي بخواهيد، نه زندگي را براي ثروت.

نظرات (2)
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 10:31 PM ::  نويسنده : امیدرضا

 وصیت نامه کوروش هخامنشی



ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .



پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز
می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .



ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدن
ی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟



ای فرزندانم بدانید که هستی روح انسان فقط تا وقتی نیست که در این تن فانی است و تا از بدن رفت ، نابود می شود . نه ، به عقیده من تا موقعی که روح در کالبد ماست مایه زندگی تن است و این تصور به نظر من دور از امکان که با جدایی از بدن بی جان ، روح نیست و نابود می گردد . برعکس پس از رهایی از تن که سرانجام پاک و منزه و از بندها آزاد می شود به عالی ترین مدارج عضم و تعالی خواهد رسید . وقتی که بدن ما به حالت انحلال افتاد هر یک از اجزای ترکیبی آن به عنصر اصلی خود باز می گردد . در هر حال خواه روح فانی شود یا باقی بماند ، باز دیدنی نیست . ملاحظه کنید این دو عامل توامان کامل ، یعنی مرگ و خواب چه شباهت عظیمی با هم دارند . در خواب است که روح انسان حد اعلای جنبه ملکوتی خود را باز می یابد و آنچه را که شدنی است و در پیش است در می یابد زیرا که در حالت خواب بیش از هر موقع دیگر روح آزاد است . پس اگر آنچه می گویم حقیقت باشد و روح فقط از بدن جدا و
آزاد می شود بر شما است که در تکریم و نیایش روح من بکوشید و به آنچه اندرز می دهم رفتار کنید و اگر هم چنین نباشد و هستی روح به بقای تن بسته باشد و فانی می شود ، خداوند همواره جاودانی است و بر همه امور عالم ناظر و قادر متعال و نگهبان نظم کرداری جهان است و عظمت و خیر او به وهم و خیال در نیاید .



ای فرزندان ، پس از خدا بترسید و هرگز در پندار و گفتار و رفتار به راه گناه نروید .بعد از پروردگار ، انتظارم از شما این است که به افراد بشر که در نتیجه زاد و ولد جاودانی هستند احترام بگذارید ، زیرا که خدایان شما را در ظلمت مستور نمی دارند بلکه کردار شما در انظار نیک هویدا است . هر گاه اعمال شما قرین نیکی و داد باشد نفوذ و قدرت شما درخشان خواهد نمود ، اما اگر در صدد صدمه و آزار یکدیگر برآیید اعتماد همگان از شما سلب خواهد شد ، چون تا معلوم شود که نسبت به کسی که بیش از همه باید احترام و محبت ورزید اندیشه آزار دارید ، هیچ کس اگر خود نیز مایل باشد باز به شما اطمینان نخواهد داشت .پس اگر سخنانم به اندازه کافی خوش اثر و نافذ باشد و به رعایت وظایف خود نسبت به یکدیگر آشنا می شوید چه بهتر و گرنه تاریخ که بهترین مربی است به شما درس عبرت خواهد داد . زیرا که والدین همواره درباره فرزندان خویش علاقه دارند و برادران نسبت به یکدیگر . اما مواردی هم بر خلاف این قاعده طبیعی پیش آمده است . از این رو خود درست بنگرید که کدام راه نتیجه بهتری داشته است و ار آن پیروی کنید که عین صلاح و رستگاری است .



وقتی که از دنیا رفتم بدنم را در تابوت زر یا نقره و یا هر گونه حفاظ دیگری نگذارید ، بلکه هر چه زودتر دفن کنید و چه بهتر که در آغوش خاک که مادر همه نعمتهای نیک و نازنین است و نگهبان چیزهای خوب و سودمند ، آرام گیرم . من در همه عمر خود خواستار خیر و صلاح آدمیان بوده ام و بس نیکو است که در دل خاک که ولی نعمت بشر است بمانم . ایرانیان و یارانم را بر مزارم فرا آورید تا شریک آسودگی و سعادتم باشند و تهنیتم گویند که سرانجام ، رستگار از دنیا رفته ام و دیگر بار غصه و ادبار ندارم . خواه من با خدایان قرین شوم و یا نا کام به همه آنها که هنگام دفن جنازه ام حضور دارند ، پیش از فرا رفتن به خاطر وجودی که سعادتمند زیسته است بخششها کنید و این آخرین حرفم را نیز در خاطر یسپارید : « اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید ، با دوستان خویش خوبی کنید »

نظرات (1)
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 11:5 AM ::  نويسنده : امیدرضا

16 تا 25 ماه در سگ ماهی، 9 تا 12 ماه در شمیرا (کوسه ماهی های هترودنت اولیه) بعضی سگ ماهی و ماهی های چهار گوش و شمیراها تخم گذارند oviparous و هر تخم را در یک کپسول شاخی قهوه ای رنگ یا کیسه ی ماهی mermaid purse که دارای شکل متمایز و مشخصی است جای می دهند.

نظرات (0)
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 12:10 AM ::  نويسنده : امیدرضا

  سلام به همه ی دوستان عزیز من خیلی خیلی خوشحالم که از وبلاگ بنده دیدن

میفرمایید امیدوارم با این مطالبی که در وبلاگ قرار داده ام نیازهای شما را برطرف کرده

باشم و شما را از تاریخ گذشته ی خود آگاه تر کرده باشم. اما حرفی که میخواستم با شما

دوستان عزیز در میان بگذارم. چند وقت پیش من مطلبی در وبلاگ خود قرار دادم به نام

من ایرانی نیستم. که نظرات مختلفی به این نوشته داده شد که بیشتر نظرات هم

منفی بود. جا داره از همین جا از همه ی دوستانی که از این مطلب به شدت آزرده

خاطر شده بودند عذرخواهی کنم. باور کنید من قصد بی احترامی به هیچ کسی را

ندارم. همانطوری که دوست ندارم کسی به کوروش کبیر و کشورم بی احترامی کند به

خودم هم اجازه نمی دهم که به کسی توهین یا اهانتی بکنم. بابت آن مطلب هم باید

بگم که انسان ممکن است خطاهایی انجام دهد و اشتباهاتی بکند که بنده هم آن

اشتباه را مرتکب شدم. باز هم از همه کسانی که از دست من ناراحت شدند عذر خواهی

میکنم. باز هم ممنون که منت می گذارید و از وبلاگ من دیدن میکنید. بدرود.

نظرات (0)
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 12:8 AM ::  نويسنده : امیدرضا

 

نظرات (0)
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 12:4 AM ::  نويسنده : امیدرضا

ای قهرمان خسته تن و خسته جان من

دانم تو کیستی

دانم تو چیستی

یک عمر در سراچه دلتنگ زندگی ـ

مردانه زیستی

در پیش خلق، خنده به لب داشتی ولی ـ

پنهان گریستی .

در چشم من مسیح بزرگ زمانه ای

ای مرد پاکزاد

بر جان پاک تو ـ

از من درود باد ـ

از من درود باد


.. 

نظرات (0)
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 12:2 AM ::  نويسنده : امیدرضا

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم “ارتب” خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند …


هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند. کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد “بعل” خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، اول به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.
در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، “ارتب” تیرانداز برجسته فینیقی وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!
در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را بعد از کشیدن رها کرد. صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت. اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و بعد از این
که وی را سالم دیدند خوش حال گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.
در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند…
کوروش بعد از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده مطلع گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی عظیم و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش بعد از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟
ارتب جواب داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و سایر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!
کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.
ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید. کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.
ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.
از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و بعد از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در قبرستان گذاشته شد، کنار قبر با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و قبل از اینکه جان بسپارد گفت : بعد از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد.
.. 

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 11:58 AM ::  نويسنده : امیدرضا

ارام بخواب کوروش
دشمنان فرزند نمایت
تشنگی خاک به معرفت را
در آب غرق خواهند کرد
آوازه ات اگر چه بلند
و فرامین ات اگر چه جهانی
اندیشه هایت اگر چه انسانی
اما خصم بداندیش ات
حتی به سهم ناچیز تو

از دنیای خاکی هم رحم نمی کند


آرام بخواب کوروش
اگر دو هزار و پانصد سال
آسمان آبی
به تماشای مقبره ات می بالید
از این پس
آبی آب، تو را در آغوش خواهد کشید
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی دختران و زنانت را
با حقارت و اسارت
در بیابانهای خشک و سوزان
به نمایش میگذاشتند
امروز نیز آن تاریخ
در بیابانهای زرق و برق گرفته

تکرار میشود


آرام بخواب کوروش

اگر روزی بیگانگان
خاکت را به توبره میکشیدند
امروز سفیران غم و نکبت
خود این کار را میکنند…
چه سر گذشت غم انگیزیست کوروش

فرزندان بی انصافت
مهربانی تو را کجا جا گذاشته اند؟
گویا فراموش کردن
ندای جهانی صلح تو
برای فرزندانت
آسانتر از گردن نهادن
به خشم تمدنسوزان بوده است
 

جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 11:52 AM ::  نويسنده : امیدرضا

سلام به همه ی دوستان عزیز من خیلی خیلی خوشحالم که از وبلاگ بنده دیدن

میفرمایید امیدوارم با این مطالبی که در وبلاگ قرار داده ام نیازهای شما را برطرف کرده

باشم و شما را از تاریخ گذشته ی خود آگاه تر کرده باشم. اما حرفی که میخواستم با شما

دوستان عزیز در میان بگذارم. چند وقت پیش من مطلبی در وبلاگ خود قرار دادم به نام

من ایرانی نیستم. که نظرات مختلفی به این نوشته داده شد که بیشتر نظرات هم

منفی بود. جا داره از همین جا از همه ی دوستانی که از این مطلب به شدت آزرده

خاطر شده بودند عذرخواهی کنم. باور کنید من قصد بی احترامی به هیچ کسی را

ندارم. همانطوری که دوست ندارم کسی به کوروش کبیر و کشورم بی احترامی کند به

خودم هم اجازه نمی دهم که به کسی توهین یا اهانتی بکنم. بابت آن مطلب هم باید

بگم که انسان ممکن است خطاهایی انجام دهد و اشتباهاتی بکند که بنده هم آن

اشتباه را مرتکب شدم. باز هم از همه کسانی که از دست من ناراحت شدند عذر خواهی

میکنم. باز هم ممنون که منت می گذارید و از وبلاگ من دیدن میکنید. بدرود.  

پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 9:32 PM ::  نويسنده : امیدرضا

 

پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 9:0 PM ::  نويسنده : امیدرضا

د جريان هوايي است كه از مراكز فشار زياد به طرف مراكز كم فشار به حركت در مي‌آيد. هر چه شيب فشار (تفاوت فشار) بين دو نقطه بيشتر باشد شدت جريان هوا نيز بيشتر خواهد بود. تفاوت فشار دو نقطه را گراديان فشار مي‌گويند.


1- بادهاي آليزه (تجارتي) : اين بادها در نيمكره‌هاي شمالي و جنوبي به ترتيب از شمال‌شرقي به جنوب‌غربي و از جنوب‌شرقي به شمال‌غربي در حال وزشند بادهاي تجارتي در زبان‌هاي اسپانيولي‌ـ ايتاليايي و فرانسوي به ترتيب Alisios و Alisei و Alizes در زبانهاي آلماني تحت عنوان Passat مي‌نامند تمام اين اسامي فاقد منشاء شناخته شده‌ايي مي‌باشند. اين بادها در بين منطقه پرفشار جنب حاره و همگرايي ميان حاره‌ايي در بخش اعظمي از اين مناطق در تمام طول سال مي‌وزد. و با ثبات‌ترين بادهاي كره زمين مي‌باشند. در نيمكره‌ جنوبي به علت مداومت فشار زياد جنب حاره، بادهاي تجارتي به طور منظم وزيده و طوقه‌ايي را تشكيل مي‌دهند. از اينرو تجارتي‌هاي سطحي در نيمكره شمالي حالات منظم‌تر و قويتري دارنده وسعت نفوذ كمربند تجارتي‌ها در نيمكره شمالي در حدود 2500 كيلومتر و در نيمكره جنوبي در حدود 3000 كيلومتر است. در سطح فوقاني كمربند حاره در حدود 10 كيلومتري از سطح زمين، بادهايي با جهت مخالف تجارتي‌ها مي خورند، كه آنها را آنتي‌تريد (ضد تجارتي) مي‌گويند.



2- بادهاي موسمي : كلمه موسم داراي ريشه عربي است و به معني فصل مي‌باشد به بادهايي كه در فصول متضاد سال با جهات مخالف مي وزند موسمي‌ها گفته مي‌‌شود. اين بادها در زمستان، به صورت جريان سردي از خشكي به دريا و در تابستان به صورت جريان هواي مرطوب و گرمي از دريا به خشكي مي‌وزند. در تابستانها، قاره آسيا گرم شده و به علت تشكيل كم‌فشارهاي حرارتي گسترده در خليج فارس و آسياي مركز و دشت راجستان هند، از اقيانوس هند و آرام بادهايي به جهت اين مراكز كشيده مي‌شوند اين شرايط همزمان با استراليا و توأم با تشكيل يك آنتي‌سيلكون در روي آن مي‌باشد. كه بادهاي خروجي از آن، ضمن عبور از استوا با جهت جنوب غربي به جهت آسيا كشيده مي‌شوند و موسمي‌هاي تابستاني در آسيا را بوجود مي‌آورند.
بادهاي غربي : در گستره جهاني اغلب در عرض هاي ميانه و بين حدود 35 تا 65 درجه عرض جغرافيايي و يا به عبارت ديگر از پر فشار جنب حاره به مناطق كم فشار جنب قطب شيوع دارند.
اين بادها از نظر جهت و استمرار داراي خصوصيات متغيرند در سرعت و جهت حركت آنها جريانات موجي بويژه
سيلكون‌هاي سيار و آنتي سيلكون‌هايي كه در منطقه نفوذ اين بادها از غرب به شرق حركت مي‌كنند اثر عمده‌اي دارند از اينرو ممكن است بادهاي مذكور ضمن وزش از غرب به شرق خصوصيات طوفاني هم داشته باشند در زمستان‌هاي نيمكره شمالي توسعه آنتي‌سيلكون‌هاي قاره‌ايي و بعضاً حتي سيكلون‌‌ها از توسعه بارز بادهاي غربي ممانعت به عمل آورده و بدين جهت بادهاي مزبور به نحو بارزي بر روي اقيانوس‌ها توسعه مي‌يابند ولي چون در عرض‌هاي ميانه نيمكره جنوبي، شرايط قاره‌ايي تقريباً حاكميتي ندارد. بادهاي غربي هم تقريباً حالت كمربند جهاني بخود گرفته‌اند.
بادهاي محلي : اين بادها منطقه كوچكي را در برگرفته و معمولاً منحصر به لايه‌هاي بسيار پايين اتمسفر است.

 


1- نسيم درياو خشكي : اين بادها حاصل تفاوت روزانه درجه حرارت بين درياها و خشكي‌ها مي‌باشد به هنگام روز، ميزان فشار هواي درياها در مقايسه با خشكي‌هاي همجوار به علت پايين بودن نسبي درجه حرارت بيشتر است از اينرو جريان هوايي از طرف دريا به طرف خشكي برقرار مي‌گردد و شب هنگام خشكي‌ها سرد شده و به علت افزايش فشار هواي سطوح آنها جريان بادي از خشكي به سوي دريا مي‌وزد.



2- بادهاي كوه و دره : اين بادها در اتمسفر آزاد، در نتيجه تفاوت گرماي حاصله بين دره‌ها و دشت‌ها كه منجربه اختلاف فشار بين نواحي ياد شده مي‌گردد بوجود مي‌آيند.

 


3- فون (Foehn) : باد گرم و خشكي است كه در سمت پشت به باد يك پشته كوهستاني بروز مي‌كند و اين نام منشاء خود را از آلپ گرفته است.
زماني كه هواي نسبتاً مرطوبي بر پشته كوهي صعود مي‌كند سرد شده، تراكم حاصل از اين امر به صورت بارندگي در جهت رو به باد ظاهر مي‌شود و چنانچه در ارتفاعات ذخيره‌ايي از هواي سرد انباشته نباشد جريان هوا ضمن گذر از پشته كوهستاني بتدريح در شرايط بي‌دررو، در داخله پشت به باد گرم و خشك مي‌گردد به طور كلي، در زمان جريان اين باد، ميزان نم نسبي به طور ناگهاني پايين مي‌آيد بارندگي قطع مي‌گردد. در زمان حداكثر شدت باد، درجه حرارت به حداكثر خود مي‌رسد و عموماً از ميزان فشار هوا كاسته مي‌شود. ذوب برف‌هاي زمستاني، خشكي و سوزاندن مزارع و ايجاد شرايط مساعد براي حريق جنگل‌ها از ديگر نشانه‌هاي بروز بادهايي با خصوصيات باد «فون» مي‌باشد. 

پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 8:49 PM ::  نويسنده : امیدرضا

فیزیك بدون شك علمی شگفت انگیز است. ذراتی كه وجود ندارند در احتمالات به حساب می آیند، و زمان متناسب با سرعت حركت شیء تغییر می كند. نشریه تلگراف، 10پدیده عجیب از این عجایب در علم فیزیك را با كمك تعدادی از كاربران توئیتر و كیهان شناسی به نام «ماركوس چاون» ارائه كرده است كه در ادامه از نظرتان می گذرد.

خورشید می توانست از موز ساخته شده باشد
خورشید بسیار پرحرارت است زیرا وزن چند میلیارد میلیارد میلیارد تنی آن گرانش عظیمی به وجود می آورد كه در نتیجه هسته ستاره را تحت فشاری غیرقابل تصور گذاشته و در نتیجه فشار بالاحرارت فوق العاده تولید می كند. در صورتی كه به جای گاز هیدروژن از میلیاردها میلیارد میلیارد تن موز استفاده می شد نیز همان میزان فشار و در نتیجه همان مقدار حرارت در خورشید به وجود می آمد. با این حال با افزایش حرارت، اتم ها با بخش های مختلف ساختار ستاره یی برخورد كرده و انرژی اتمی را به وجود می آورند كه در اینجا تفاوت میان حضور هیدروژن و موز در ساختار خورشید آشكار خواهد شد.

تمام ماده یی كه نسل بشر را به وجود آورده است در یك حبه قند جا می گیرد
در اتم ها، 9999999999999/99 درصد فضا، خالی است و به همین دلیل در صورتی كه تمامی اتم ها را به گونه یی به هم بفشاریم كه فضای خالی میان آنها از بین برود، یك قاشق چایخوری یا حجمی برابر یك حبه قند از این ماده حدود پنج میلیارد تن وزن خواهد داشت: وزنی 10 برابر مجموع وزن تمامی انسان هایی كه در حال حاضر در جهان حضور دارند. این در واقع همان پدیده یی است كه در ستاره های نوترونی رخ می دهد و وزن آنها را تا حد غیرقابل باوری افزایش می دهد.

آینده می تواند گذشته را تغییر دهد
شگفتی جهان كوانتوم به اثبات رسیده است. آزمایش دو جداره كه نور را در دو حالت موج و ذره به اثبات می رساند به اندازه كافی عجیب و غیرقابل تصور است به خصوص زمانی كه اعلام شود مشاهده نور می تواند آن را از موج به ذره یا برعكس تبدیل كند. اما پدیده های عجیب تر این جهان پس از آزمایش «جان ویلر» فیزیكدان در سال 1978 خود را نمایان كرد. آزمایش وی نشان داد مشاهده یك ذره در زمان حاضر می تواند سرنوشت ذره مشابه دیگری در گذشته را متحول سازد. طبق آزمایش دو جداره در صورتی كه هر یك از پرتوهای نوری خارج شده از یكی از شكاف های صفحه آزمایش را مشاهده كنید، در واقع پرتو را مجبور كرده اید خصوصیات ذره یی به خود بگیرد و اگر به هدف برخورد پرتو چشم بدوزید خصوصیت موج گونه به پرتو نور بخشیده اید. اما در صورتی كه پس از عبور پرتو نور از شكاف به مسیری كه از آن ناشی شده است، چشم بدوزید آنگاه است كه پرتو نور می تواند در هر دوحالت شكل بگیرد. به بیانی دیگر زمان حال بر گذشته پرتو نوری تاثیر گذاشته است. این آزمایش در آزمایشگاه تنها چند صد هزارم ثانیه به طول می انجامد، اما در مشاهده نورهای ناشی از ستاره های دوردست نیز صدق می كند. در واقع مشاهده اكنون ستاره های دوردست می تواند گذشته چند هزار یا میلیون ساله آنها را تغییر دهد.

تقریباً همه جهان گم شده است
می توان به جرات گفت حدود 100 میلیارد كهكشان در جهان هستی وجود دارد كه هر یك از آنها از 10 میلیون تا 10 تریلیون ستاره را در خود گنجانده اند. خورشید زمین در مقایسه با این ستاره ها یكی از كوچك ترین و ضعیف ترین ستاره ها به شمار می رود و حتی می توان نام كوتوله زردرنگ را روی آن گذاشت. در واقع در جهان هستی مقادیر
ترسناك و عظیمی از ماده مرئی وجود دارد كه انسان تنها قادر به مشاهده دو درصد از آن است. وجود این مقدار ماده به دلیل نیروی گرانش آنها پیش بینی می شود و ماده تاریك نیز كه مقدار آن شش برابر جرم ماده مرئی تخمین زده می شود بخش نامرئی جهان را تشكیل داده است. به گزارش مهر به نقل از منابع علمی جهان وجود انرژی تاریك به عنوان بخشی دیگر از جهان كه در واقع مابقی جهان را تشكیل داده است، موضوع را پیچیده تر خواهد كرد. این نوع انرژی با گسترش سریع جهان در ارتباط است و به همراه ماده تاریك همچنان ناشناخته باقی مانده است.

جسم می تواند سریع تر از نور حركت كند نور نیز همیشه بسیار سریع حركت نمی كند
سرعت نور در خلا300 هزار كیلومتر بر ساعت است با این حال نور همیشه در خلاحركت نمی كند. برای مثال نور در آب با سرعتی یك سوم سرعت گفته شده حركت می كند. در واكنش های اتمی برخی از ذرات به سرعت های بسیار بالایی دست پیدا می كنند كه بخشی از سرعت نور است و در صورتی كه از میان رابطی كه سرعت نور را خواهد كاست عبور كنند، در واقع می توانند سریع تر از نور حركت كنند. چنین پدیده یی درخششی آبی رنگ از خود به وجود می آورد كه به «تشعشعات شرنكوف» شهرت دارد و با بمب های صوتی قابل مقایسه است. كمترین سرعتی كه تاكنون برای نور به ثبت رسیده است 17 متر بر ثانیه یا 61 كیلومتر بر ساعت بوده كه به واسطه عبور از میان روبیدیوم منجمد با حرارتی برابر صفر مطلق ایجاد شده است. این ماده در این حرارت در حالتی به نام چگالش «بوز- اینشتین» قرار دارد.

سیاهچاله ها سیاه نیستند
به طور حتم سیاهچاله ها بسیار تاریكند اما سیاه نیستند، زیرا این پدیده ها درخشان بوده و به آرامی نور خود را در تمامی طیف های نوری از جمله نور مرئی به اطراف منتشر می كنند. این تشعشعات كه «تشعشعات هاوكینگ» نام دارد نور خود و جرم سیاهچاله ها را به تدریج كاهش داده و با از دست دادن منبع جرم سیاهچاله ها تبخیر می شوند. به گزارش مهر به نقل از منابع علمی جهان، سیاهچاله های كوچك در مقایسه با جرم شان و نسبت به سیاهچاله های بزرگ تر با سرعتی بالاتر از خود نور منتشر می كنند و بر همین اساس در صورتی كه برخورددهنده بزرگ هادرون براساس برخی نظریه ها از خود میكروسیاهچاله هایی تولید كند، آنها به سرعت تبخیر خواهند شد و دانشمندان پس از آن قادر خواهند بود بقایای تابش های آنها را مشاهده كنند.

تعداد نامحدودی نویسنده مطلب را نوشته و تعداد نامحدودی خواننده آن را می خوانند
براساس مدل های استاندارد كیهان شناسی جهان مرئی با تمامی میلیاردها كهكشان و تریلیون تریلیون ستاره هایش تنها یكی از بی نهایت جهان هایی است كه مانند حباب های صابون در یك اسفنج در كنار یكدیگر قرار گرفته اند. به دلیل بی نهایت بودن آنها می توان هر تاریخچه ممكنی را برایشان در نظر گرفت. اما تعداد تاریخچه های ممكن برای این جهان ها متناهی است زیرا تعداد محدودی پدیده و تعداد محدودی نتیجه در بر داشته اند. تعداد این پدیده ها بسیار زیاد اما متناهی است، پس همین پدیده عینی و كنونی كه نویسنده این مطلب نوشته و شما آن را می خوانید، باید بی نهایت بار در زمان رخ داده باشد. شگفت انگیزتر از آن این است كه بدانیم نزدیك ترین همتای ما در چه فاصله یی از ما قرار گرفته است. این فاصله عددی برابر 10 به توان 10 به توان 28 متر تخمین زده شده است كه در صورت علاقه مندی به محاسبه آن می توانید از عدد یك و 10 میلیارد میلیاردمیلیارد صفر در برابر آن استفاده كنید،

تصور بنیادین از جهان مسوول گذشته، حال و آینده آن نیست
براساس نظریه نسبیت خاص چیزی به نام اكنون، گذشته یا آینده وجود ندارد و قالب های زمانی به یكدیگر وابسته اند زیرا همه هستی در سرعتی برابر در حركت است. درصورتی كه انسان با سرعتی كاملاً متفاوت در حركت بود شاهد پیر شدن زودهنگام یكی از نزدیكان یا دیر پیر شدن وی نسبت به دیگران می بود.

ذره می تواند به صورت آنی روی ذره یی در آن طرف جهان تاثیر بگذارد
زمانی كه یك الكترون با همتای ضدماده خود یا پوزیترون روبه رو می شود، هر دو در درخشش كوچكی از انرژی خنثی شده و دو فوتون از این برخورد متولد می شود. ذرات زیراتمی مانند فوتون ها یا كوارك ها یك ویژگی به نام اسپین دارند كه به مفهوم چرخش است. این ذرات در واقع حركت چرخشی ندارند، اما به گونه یی رفتار می كنند كه انگار در حال چرخشند. جهت اسپین فوتون ها در زمان تولد در برابر یكدیگر است و در نتیجه خنثی می شوند. با توجه به رفتارهای غیرقابل پیش بینی كوانتومی، گفتن اینكه كدام فوتون در مسیر چپ گرد و كدام یك در مسیر راست گرد حركت خواهد داشت، غیرممكن است و در واقع تا زمانی كه یكی از آنها مشاهده نشود، هر دو در هر دو جهت حركت خواهند داشت اما به محض اینكه یكی از آنها مشاهده شود جهت راست یا چپ گرد را به خود گرفته و به هر جهتی كه حركت كند، همتایش در مسیر متضاد آن حركت خواهد كرد. این واقعیتی است كه در آزمایش ها به اثبات رسیده است.

هرچه سریع تر حركت كنید سنگین تر می شوید
در صورتی كه بسیار سریع بدوید به صورت لحظه یی و نه دائم، سنگین وزن خواهید شد. سرعت نور مرز سرعت در جهان است در این صورت زمانی كه جسمی با سرعتی نزدیك به نور در حركت است و شما به آن نیرویی وارد كنید، به سرعت آن نخواهید افزود بلكه تنها به آن انرژی اضافی وارد كرده اید كه این انرژی باید در جایی قرار بگیرد. بهترین مكان برای قرارگیری این انرژی جرم جسم است. براساس قانون نسبیت جرم و انرژی با یكدیگر برابرند پس هر چه انرژی وارد شده بیشتر باشد، جرم افزایش پیدا خواهد كرد. البته این افزایش وزن در انسان قابل چشم پوشی بوده و در عین حال غیرقابل انكار است. 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امیدرضا و آدرس omidrezaabdolahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 7928
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1